لیست بلند بالای مفاسد اقتصادی و ظلمهایی که به بهانهی آن، به کشور و نظام میشود
کرباسچی که متعلق به دههی شصتیهاست. اگر بخواهیم توی چشمترین فسادهای مالی این اواخر را لیست کنیم، به نظر میرسد باید از شهرام جزایری شروع کنیم. و با فاصلهای طولانی که فقط لولوی مفسدین اقتصادی توی بورس بود، رسیدیم به مه آفرید خسروی و خاوری و باند خیابان فاطمی و ... م.ه که گرچه از اوایل دههی هفتاد بیزینسش را شروع کرد اما بعد از فتنهی 88 به این لیست اضافه شد و م.ر که نیامد و بردندش به اوین و فسادهای چند صد میلیارد تومانی که از این طرف و آن طرف به سر زبانها میافتد.
گزوه سیاسی، کرباسچی که متعلق به دههی شصتیهاست. اگر بخواهیم توی چشمترین فسادهای مالی این اواخر را لیست کنیم، به نظر میرسد باید از شهرام جزایری شروع کنیم. و با فاصلهای طولانی که فقط لولوی مفسدین اقتصادی توی بورس بود، رسیدیم به مه آفرید خسروی و خاوری و باند خیابان فاطمی و ... م.ه که گرچه از اوایل دههی هفتاد بیزینسش را شروع کرد اما بعد از فتنهی 88 به این لیست اضافه شد و م.ر که نیامد و بردندش به اوین و فسادهای چند صد میلیارد تومانی که از این طرف و آن طرف به سر زبانها میافتد.
یه گزارش سپیدار خبر، مبتذلترین شکل مواجهه با این مفاسد اقتصادی و مالی گسترده که صحت وجودشان مورد تأیید دستگاه قضاست، آن است که آنها را حزبی و جناحی کنیم. همانطور که کردند. یکی گفت این فسادها در مدعی پاکترین دولتها انجام گرفته و در جواب، برخی دیگر گفتند نقش اول رشوهها و رانتهای صورت گرفته، فرزند معنوی فلان آقا بوده و منتسب به بهمان جریان سیاسی هستند. گو اینکه یادشان رفته قرار نبود جناحهای سیاسی، نظام سیاسی و جامعه را خط کش گذاری کرده و از برای فصل کردن نباشند.
از همینجا به خوبی میشود مدعیان درشت گوی بیعمل را از عاملان بیساز و دهل تفکیک کرد. آنهایی که حزب و جناح، وسیلهی قبیله بازیهایشان است نه ابزاری برای کانالکشی آگاهی در جامعه. که اگر اینطور بود، در این تف بالاسر اتفاق افتاده، توپ را به زمین حزب و جناح رقیب شوت نمیکردند. بلکه فسادهای مالی و اقتصادی متعدد مطرح شده در ایام اخیر را، مسئلهی نظام میدیدند، نه آتو و مسئلهی یک حزب.
و در این حالت، بجای مچگیری، عیبیابی میکردند تا مملکتشان از یک درد قدیمی رها شود. نه اینکه ته دلشان قند آب شود از وجود چنین معضلی، تا به این طریق، هم نشریات و سایتها و سخنرانیهایشان مشتری داشته باشد و هم اینکه با این بهانه، بتوانند توی سر حزبی بزنند که این مفاسد منتسب به آنهاست. چون درک نمیکنند این معضل، از آنجا که ملیست منتسب به همهی احزاب است. حتی شعار وطندوستی و تلاش برای حفظ منافع ملیشان هم رنگ میبازد. چون با چنان اشتیاقی این درد را در بوق و کرنا میکنند و از کنارش میخورند که به راحتی میتوان فهمید آنها هیچ درکی از ملی بودن معضل فساد مالی در کشور ندارد.
اما وقتی این مفاسد را کنار هم میگذاریم، به لیست نسبتا بلند بالایی میرسیم که بلندی این لیست، سوالی مهم در ذهن ایجاد میکند؟ اینکه چگونه میتوان این همه فساد درشت را در نظامی دید که با هدف قرار دادن ارزشهای اسلامی آغاز بکار کرده است؟ آیا این مفاسد اقتصادی، قرار است به ما نشان دهد که نظام ما از ارزشهای انقلاب اسلامی فاصله گرفته است؟ و دولتمردان ما تنها ظاهرشان روبه صلاح است، اما اگر پرده برافتد، از کجا معلوم دیگران متعددی نباشند که آنها دستی بر آتش دارند؟
به عبارت دیگر، اصلیترین موجی که بعد از کنار هم قرار دادن این مفاسد اقتصادی به سمت آدم گسیل میشود، موج تردید و بدبینی نسبت به نظام سیاسیست و اینکه فکر میکنیم حکومت دارد به مردم خیانت میکند و این همه مایه گذاشتن از دین، فقط برای بستن دهن مردم است.
بله، تا وقتی نگاه ما به نظام، حکومت، دولت و همهی مسئولین و مدیران کشور به شکلیست که آنها را موجوداتی فرا زمینی دیده که هیچ ربطی به مردم جامعهی ایران امروزی ندارد، باید هم این امواج ناامید کننده به سمت ما روان شود. تا وقتی ما فکر میکنیم ادارات ما را کسانی مدیریت میکنند که از کشور دیگر یا سرزمین نامعلومی به ایران آمدهاند، حتما چنین حسی بعد از شنیدن لیست بلندبالای مفاسد اقتصادی به ما دست میدهد.
اما واقعیت چیز دیگریست؟ واقعیت این است که نظام سیاسی ما را از صدر تا ذیل، کسانی به دست گرفتهاند که از دور و بریهای من و شمایند. چه اینکه اصلا از خود من و شما شکل گرفته است. هم هزاران مدیر و مسئولی که در اقصی نقاط این کشور مشغول به کار بوده و سالم و ایمن خدمترسانی میکنند از من و شمایند و باید برای خدمت صادقانهشان دستشان را بوسید و هم آنهایی که خیانت در امانت کرده و از رشوههای چند هزار تومانی تا مفاسد چند صد میلیاردی در کارنامه دارند، از من و شمایند.
به عبارت دیگر، وقتی مسئولین کشور و آنهایی که مرتکب بزرگترین قانونشکنیها شدهاند را از خودمان و محصول آرا و نظرهای خود بدانیم – که هست – دیگر علت و چرایی وقوع این پدیدهی زشت را در یک گروه محدود و یا محلی ناکجا جستجو نمیکنیم. بلکه وقوع آنرا ابتدا در خودمان جستجو کرده و در گام اول، بجای ناامیدی و بدبین شدن به حکومت و حواله دادن تقصیر همهی گناهان به عوامل مبهم و بیربط به خودمان، سوال میکنیم که: ما مردم چه کردهایم و – یا چه نکردهایم – که این اتفاقات افتاده است؟ ما مردم کجای کار کم گذاشتهایم که یکی از ما، وقتی به قدرت رسید، دیگر ما را ندید و فقط جیب خودش را دید؟ و دهها سوال دیگر که مسیر جستجوی چرایی وقوع مفاسد اقتصادی را به منزلی واقعی و دقیق رهنمون میکند نه مکانی مبهم که تنها کارکردش، رفع مسئولیت از جامعه است.
به نظر میرسد این واقعیت غیر قابل انکار است که مسئولین هر جامعهای، برآمده از درونیات آن جامعه بوده و نمایانگر ویژگیهای آن هستند. پذیرفتن این واقعیت در خصوص کشورهای مردم سالار – به شرط پذیرفتن دمکراسی موجود در بسیاری از کشورها به عنوان دمکراسی عملی مطلوب – چندان دشوار نیست. پذیرفتن این واقعیت وقتی سخت میشود که بخواهیم ادعا کنیم حتی در کشورهای استبدادی نیز، نوع حکومت، محصول درونیات همان جامعه است.
شاید برخی قاعده ذیل را نظر شخصی صاحب این قلم بدانند اما به نظر میرسد حتی در استبدادیترین کشورها نیز، دیکتاتوری موجود، خواستهی مردم است. به عبارت دیگر، مردم مقیم در کشوری دیکتاتورمآب، خودشان پذیرفته و خواستهاند که چنین کیفیتی در نظام سیاسیشان موجود باشد. چه اینکه اگر نخواهند، آن رژیم استبدادی را سرنگون میکنند، همانطور که در 22 بهمن 57، مردم ایران خواستند و رژیم دیکتاتوری پهلوی را سرنگون کردند.
در نتیجه در شرایطی که ادعا میکنیم حاکمان و نظام سیاسی مستقر در کشورهای دیکتاتوری، محصول خواست و درونیات مردم آن جامعه هستند، قطعا حاکمان و نظام سیاسی کشور ما که در نقطهی مقابل دیکتاتوری قرار دارند و مبتنی بر مردمسالاری دینی هستند نیز محصول خواست و انباشت تمایلات جامعهی امروز ایرانی هستند. یعنی کیفیت مسئولین و نظام سیاسی امروز ایران اسلامی هرچه که هست، قطعا این کیفیت، خروجی مناسبات و تفکرات و رفتارهای مردم همین جامعه است و تنها وقتی بهبود مییابد که ما مردم بهبود پیدا کنیم.
پ.ن:
به هیچ وجه قصد این نوشته، غسل تعمید نقایص قانونی و نظارتی موجود در کشور نیست. اما مگر غیر از این است که همین قوانین را گروهی از خودمان نوشته و باز هم باید گروهی از خودمان، نقایص موجود را رفع کنند؟ و ایضاً در مورد مسائل نظارتی.
سیدمجتبی نعیمی
یه گزارش سپیدار خبر، مبتذلترین شکل مواجهه با این مفاسد اقتصادی و مالی گسترده که صحت وجودشان مورد تأیید دستگاه قضاست، آن است که آنها را حزبی و جناحی کنیم. همانطور که کردند. یکی گفت این فسادها در مدعی پاکترین دولتها انجام گرفته و در جواب، برخی دیگر گفتند نقش اول رشوهها و رانتهای صورت گرفته، فرزند معنوی فلان آقا بوده و منتسب به بهمان جریان سیاسی هستند. گو اینکه یادشان رفته قرار نبود جناحهای سیاسی، نظام سیاسی و جامعه را خط کش گذاری کرده و از برای فصل کردن نباشند.
از همینجا به خوبی میشود مدعیان درشت گوی بیعمل را از عاملان بیساز و دهل تفکیک کرد. آنهایی که حزب و جناح، وسیلهی قبیله بازیهایشان است نه ابزاری برای کانالکشی آگاهی در جامعه. که اگر اینطور بود، در این تف بالاسر اتفاق افتاده، توپ را به زمین حزب و جناح رقیب شوت نمیکردند. بلکه فسادهای مالی و اقتصادی متعدد مطرح شده در ایام اخیر را، مسئلهی نظام میدیدند، نه آتو و مسئلهی یک حزب.
و در این حالت، بجای مچگیری، عیبیابی میکردند تا مملکتشان از یک درد قدیمی رها شود. نه اینکه ته دلشان قند آب شود از وجود چنین معضلی، تا به این طریق، هم نشریات و سایتها و سخنرانیهایشان مشتری داشته باشد و هم اینکه با این بهانه، بتوانند توی سر حزبی بزنند که این مفاسد منتسب به آنهاست. چون درک نمیکنند این معضل، از آنجا که ملیست منتسب به همهی احزاب است. حتی شعار وطندوستی و تلاش برای حفظ منافع ملیشان هم رنگ میبازد. چون با چنان اشتیاقی این درد را در بوق و کرنا میکنند و از کنارش میخورند که به راحتی میتوان فهمید آنها هیچ درکی از ملی بودن معضل فساد مالی در کشور ندارد.
اما وقتی این مفاسد را کنار هم میگذاریم، به لیست نسبتا بلند بالایی میرسیم که بلندی این لیست، سوالی مهم در ذهن ایجاد میکند؟ اینکه چگونه میتوان این همه فساد درشت را در نظامی دید که با هدف قرار دادن ارزشهای اسلامی آغاز بکار کرده است؟ آیا این مفاسد اقتصادی، قرار است به ما نشان دهد که نظام ما از ارزشهای انقلاب اسلامی فاصله گرفته است؟ و دولتمردان ما تنها ظاهرشان روبه صلاح است، اما اگر پرده برافتد، از کجا معلوم دیگران متعددی نباشند که آنها دستی بر آتش دارند؟
به عبارت دیگر، اصلیترین موجی که بعد از کنار هم قرار دادن این مفاسد اقتصادی به سمت آدم گسیل میشود، موج تردید و بدبینی نسبت به نظام سیاسیست و اینکه فکر میکنیم حکومت دارد به مردم خیانت میکند و این همه مایه گذاشتن از دین، فقط برای بستن دهن مردم است.
بله، تا وقتی نگاه ما به نظام، حکومت، دولت و همهی مسئولین و مدیران کشور به شکلیست که آنها را موجوداتی فرا زمینی دیده که هیچ ربطی به مردم جامعهی ایران امروزی ندارد، باید هم این امواج ناامید کننده به سمت ما روان شود. تا وقتی ما فکر میکنیم ادارات ما را کسانی مدیریت میکنند که از کشور دیگر یا سرزمین نامعلومی به ایران آمدهاند، حتما چنین حسی بعد از شنیدن لیست بلندبالای مفاسد اقتصادی به ما دست میدهد.
اما واقعیت چیز دیگریست؟ واقعیت این است که نظام سیاسی ما را از صدر تا ذیل، کسانی به دست گرفتهاند که از دور و بریهای من و شمایند. چه اینکه اصلا از خود من و شما شکل گرفته است. هم هزاران مدیر و مسئولی که در اقصی نقاط این کشور مشغول به کار بوده و سالم و ایمن خدمترسانی میکنند از من و شمایند و باید برای خدمت صادقانهشان دستشان را بوسید و هم آنهایی که خیانت در امانت کرده و از رشوههای چند هزار تومانی تا مفاسد چند صد میلیاردی در کارنامه دارند، از من و شمایند.
به عبارت دیگر، وقتی مسئولین کشور و آنهایی که مرتکب بزرگترین قانونشکنیها شدهاند را از خودمان و محصول آرا و نظرهای خود بدانیم – که هست – دیگر علت و چرایی وقوع این پدیدهی زشت را در یک گروه محدود و یا محلی ناکجا جستجو نمیکنیم. بلکه وقوع آنرا ابتدا در خودمان جستجو کرده و در گام اول، بجای ناامیدی و بدبین شدن به حکومت و حواله دادن تقصیر همهی گناهان به عوامل مبهم و بیربط به خودمان، سوال میکنیم که: ما مردم چه کردهایم و – یا چه نکردهایم – که این اتفاقات افتاده است؟ ما مردم کجای کار کم گذاشتهایم که یکی از ما، وقتی به قدرت رسید، دیگر ما را ندید و فقط جیب خودش را دید؟ و دهها سوال دیگر که مسیر جستجوی چرایی وقوع مفاسد اقتصادی را به منزلی واقعی و دقیق رهنمون میکند نه مکانی مبهم که تنها کارکردش، رفع مسئولیت از جامعه است.
به نظر میرسد این واقعیت غیر قابل انکار است که مسئولین هر جامعهای، برآمده از درونیات آن جامعه بوده و نمایانگر ویژگیهای آن هستند. پذیرفتن این واقعیت در خصوص کشورهای مردم سالار – به شرط پذیرفتن دمکراسی موجود در بسیاری از کشورها به عنوان دمکراسی عملی مطلوب – چندان دشوار نیست. پذیرفتن این واقعیت وقتی سخت میشود که بخواهیم ادعا کنیم حتی در کشورهای استبدادی نیز، نوع حکومت، محصول درونیات همان جامعه است.
شاید برخی قاعده ذیل را نظر شخصی صاحب این قلم بدانند اما به نظر میرسد حتی در استبدادیترین کشورها نیز، دیکتاتوری موجود، خواستهی مردم است. به عبارت دیگر، مردم مقیم در کشوری دیکتاتورمآب، خودشان پذیرفته و خواستهاند که چنین کیفیتی در نظام سیاسیشان موجود باشد. چه اینکه اگر نخواهند، آن رژیم استبدادی را سرنگون میکنند، همانطور که در 22 بهمن 57، مردم ایران خواستند و رژیم دیکتاتوری پهلوی را سرنگون کردند.
در نتیجه در شرایطی که ادعا میکنیم حاکمان و نظام سیاسی مستقر در کشورهای دیکتاتوری، محصول خواست و درونیات مردم آن جامعه هستند، قطعا حاکمان و نظام سیاسی کشور ما که در نقطهی مقابل دیکتاتوری قرار دارند و مبتنی بر مردمسالاری دینی هستند نیز محصول خواست و انباشت تمایلات جامعهی امروز ایرانی هستند. یعنی کیفیت مسئولین و نظام سیاسی امروز ایران اسلامی هرچه که هست، قطعا این کیفیت، خروجی مناسبات و تفکرات و رفتارهای مردم همین جامعه است و تنها وقتی بهبود مییابد که ما مردم بهبود پیدا کنیم.
پ.ن:
به هیچ وجه قصد این نوشته، غسل تعمید نقایص قانونی و نظارتی موجود در کشور نیست. اما مگر غیر از این است که همین قوانین را گروهی از خودمان نوشته و باز هم باید گروهی از خودمان، نقایص موجود را رفع کنند؟ و ایضاً در مورد مسائل نظارتی.
سیدمجتبی نعیمی
نظرات شما عزیزان: